ادامه شرح زیارت جانعه
ا
السلا م علیکم یا اهل بیت النبوه و موضع الرساله.
حاج آقا رنجبر: غنچه عطر و بویی ندارد کی عطر و بو پیدا میکند؟ وقتی که گل شود و شکفته شود خود به خود هم شکفته نمیشود باید یک نسیمی بیاید تا آن را بشکافتد حافظ هم میگفت
غنچه کو تنگ دل از کار فرو بسته نباش * کز دم صبح مدد یابی انفاس نسیم
اگر بخواهیم به زبان زیارت جامعه صحبت کنیم رسالت و ماموریت شکفتن غنچهها بر دوش نسیم است پس نسیم میشود موضع الرساله این رسالت را خدا در طبیعت بر دوش این نسیم قرار داده شکوفهها کی ارزش پیدا میکنند؟ وقتی میوه شوند کی میوه میشوند؟ خود به خود؟ باید بادی بیاید تلقیح و گرد افشانی صورت بگیرد خود به خود صورت نمیگیرد باید یک بادی بیاید پس خداوند رسالت به ثمر نشاندن شکوفهها را بر دوش بادها قرار داده این ابرها ارزشی ندارند اصلا مانع تابش آفتاب هم میشوند کی ارزش پیدا میکنند؟ وقتی ببارند کی میبارند؟ وقتی که بارور شوند خود به خود بارور نمیشوند بادها هستند که آنها را بارور میکنند «وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ» (حجر/22) این از معجزات قرآن است امروز یک چیز پیش و پا افتاده است که بادها ابرها را بارور میکنند امروز دانشمندان میگویند ذراتی در هوا پراکنده است خواستگاه شان آتش فشانها است این ذرات اگر به ابرها بخورند ابرها شروع به بارش میکنند اما خود به خود به ابرها نمیرسند باید یک بادی بیاید اینها را حمل کند برود به سمت ابرها ولی آن روز قرآن گفته «وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ» (حجر/22) این بادها باد نیستند فقط که بیایند و بروند اینها کاری میکنند ابرها را بارور میکنند پس خداوند رسالت بارور ساختن ابرها را بر دوش بادها قرار داده حالا بحث این است اگر غنچه باید بشکفد تا عطر و بویی پیدا کند آیا غنچهی وجود انسان نباید شکفته شود؟ اگر باید شکفته شود رسالت این شکفتن بر دوش چه کسی است؟ آیا شکوفهی وجود انسان نباید به ثمر بنشیند اگر باید بنشیند خود به خود که نمیشود رسالت به ثمر نشاندن شکوفهی وجود آدمی بر دوش چه کسی است؟ آیا ابر وجود انسان نباید ببارد؟ اگر باید داشته باشد این رسالت به دوش چه کسی است؟ این زیارت جامعه تمام حرفش این است، جای کار چنین رسالتی ما هستیم یعنی خداوند رسالت شکفتن انسانها را بر دوش ما قرار داده یعنی ما آدمها بدون اهل بیت غنچهای هستیم که گل نمیشود بدون آنها شکوفهای هستیم که به ثمر نمینشیند بدون آنها ابر هستیم اما نمیباریم تیغ هستیم نمیبریم هیچ خاصیتی نداریم این همان است که حافظ میگفت
ما بدان منزل عالی نتوانیم رسید
ما نمیتوانیم از غنچگی به گل شدم از شکوفگی به ثمر شدن از ابر بودن به باران شدن برسیم
ما بدان منزل عالی نتوانیم رسید * هم مگر لطف شما پیش نهد گامی چند
مگر پای شما نسیم وجود شما همان نسیمی که باباطاهر میگفت
نسیمی کز بن آن کاکل آید