مراقبه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

شرح جامعه کبیره

15 آذر 1395 توسط لیلا

ادامه شرح زیاره جامعه
لذا ماجرای امیرالمومنین را مطرح می‌کند آن یتیم آن مسکین آن اسیر را نه تنها بی اعتنا نیست نه تنها شادمانی نمی‌کند نه تنها غصه می‌خورد بلکه هر چه در سفره دارد می‌گوید برای تو این راحتی ما این شادی ما برای تو آن ناراحتی تو گرسنگی تو غم تو هم برای ما قرآن می‌گوید من به این موجود می‌گویم انسان این انسان شایسته‌ی سلام است شایسته‌ی تهیت است این‌ها وصف باران را دارند بارانی که می‌آید روی این برگ‌های دود گرفته گرد آلود غبار آلود می‌بارد دوده‌ی این‌ها را گرد این‌ها را غبار این‌ها را برای خودش برمی‌دارد تا آن‌ها نفس بکشند تا آن‌ها شاداب باشند این‌ها عین باران اند وجود نازنین سیدالشهدا علیه السلام آمد بالای سر اثامه بن زید گفت چرا غمگین هستی گفت بدهکارم آن هم نه یک درهم نه دو درهم شصت هزار درهم حضرت فرمود غم‌ات نباشد من پرداخت می‌کنم من غم‌ات را می‌خورم تو غم نخور تو شاد باش این یعنی انسان بر این انسان باید درود فرستاد که شمع صفت می‌سوزد شمع شب تا صبح می‌سوزد آب می‌شود تا شما در روشنایی و نور باشید امام حسین شمع صفت سوخت لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ تا مردم را از تیرگی تاریکی و ظلمت جهالت نجات بدهد من می‌سوزم من آب می‌شوم تا شما از این تاریکی رها شوید و نجات پیدا کنید برای این موجود نباید سلام فرستاد؟ لذا ما می‌گوییم السلام علیکم چرا؟ یعنی شما در این آیینه‌ی سلام انسانیت این‌ها را می‌بینید یعنی واقعا شما انسان هستید حقیقتا انسان هستید کاملا انسان هستید و انسان کامل هستید یعنی آن چیزی که این‌ها را شایسته‌ی سلام کرده اخلاق است که در اوج خودش با خودشان به همراه دارند اگر این‌ها شایسته‌ی سلام اند و شایسته‌ی تحیت اند به خاطر این است که عرض کردم انسانیت دارند انسانیت را در اوج و منتهای خودش دارند حد اعلی. یعنی هر چه شما از صفات خوب و نیک شنیدید این‌ها در اوج دارند و در زندگی این‌ها موج می‌زند یک نمونه عرض می‌کنم امام صادق علیه السلام در عصرش کسی زندگی می‌کرد به نام سید اسماعیل همیری این شاعر امیرالمومنین بود افتخار هم می‌کرد هر جا می‌نشست از امیرالمومنین می‌گفت هیچ ابایی هم نداشت منتها یک نطقه ضعف داشت این بود که اهل شراب بود میگسار بود میخواره بود یک وقتی می‌رود از شرابخوانه جام شراب اش را می‌گیرد کوزه‌ی شراب اش را می‌گیرد تا برود خانه بین راه یک مرتبه می‌بیند از ته کوچه امام صادق علیه السلام دارد می‌آید خیلی خجالت می‌کشد حالا اگر به هم رسیدیم حالا اگر پرسید من چه جواب بدهم به هم رسیدند بعد از احوال پرسی حضرت فرمود در کوزه چه داری؟ این ماند چه بگوید گفت در این کوزه؟ فرمود بله گفت شیر است برای بچه‌ها شیر گرفتم شیر هم که شما می‌دانید خیلی خاصیت دارد حضرت فرمود حالا که خاصیت دارد یک قدری اش را هم به ما بده دست دراز کرد فرمود بریز کف دست ما این گفت از این ؟ شیر؟ در کوچه؟ این هم سر آن ظرف را باز می‌کند می‌ریزد کف دست امام همین که می‌ریزد می‌بیند شیر است بعد امام از او می‌پرسد امام زمان تو کیست؟ می‌گوید می‌خواهی بدانی؟ می‌گوید بله می‌گوید امام زمان من آن کسی است که آن قدر انسان است آن قدر آقا است آن قدر کریم است آن قدر خطا پوش و عیب پوش است که برای این که من خجالت نکشم شرمنده نشوم شرمسار نشوم سرافکنده نشوم شراب من را تبدیل به شیر کرد آن امام من است آیا یک چنین کسی شایسته‌ی سلام نیست؟ نباید ما به او سلام بفرستیم؟ بگوییم السلام علیکم یا اهل بیت النبوه.

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: شهادت لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مراقبه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • برای انسان های
  • بصیرت
  • معرفت به اقا
  • تفکر
  • شهادت

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس