مراقبه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

سخن حکمت بهجت

17 آذر 1395 توسط لیلا

سخنان عارفانه از آیت الله بهجت ◘◘◘◘◘

اگر می خواهید از ناحیه دعا به جایی برسید

زبان حالتان این باشد: سلیم خدا هستیم

هر چه بخواهد بکند، بنا داریم عمل به وظیفه بندگی کنیم

 نظر دهید »

سخن بزر گان

16 آذر 1395 توسط لیلا

◘◘◘◘◘ جملات کوتاه از آیت الله بهجت ◘◘◘◘◘

وای بر ما اگر در خصوص خوردنی ها و نوشیدنی ها از حرام اجتناب نکنیم

زیرا همین غذاها است که منشأ علم و ایمان و یا کفر ما می شود

•

 نظر دهید »

ادامه شرح زیارت جانعه

16 آذر 1395 توسط لیلا

ا





















السلا م علیکم یا اهل بیت النبوه و موضع الرساله.

حاج آقا رنجبر: غنچه عطر و بویی ندارد کی عطر و بو پیدا می‌کند؟ وقتی که گل شود و شکفته شود خود به خود هم شکفته نمی‌شود باید یک نسیمی بیاید تا آن را بشکافتد حافظ هم می‌گفت

غنچه کو تنگ دل از کار فرو بسته نباش * کز‌ دم صبح مدد یابی انفاس نسیم

اگر بخواهیم به زبان زیارت جامعه صحبت کنیم رسالت و ماموریت شکفتن غنچه‌ها بر دوش نسیم است پس نسیم می‌شود موضع الرساله این رسالت را خدا در طبیعت بر دوش این نسیم قرار داده شکوفه‌ها کی ارزش پیدا می‌کنند؟ وقتی میوه شوند کی میوه می‌شوند؟ خود به خود؟ باید بادی بیاید تلقیح و گرد افشانی صورت بگیرد خود به خود صورت نمی‌گیرد باید یک بادی بیاید پس خداوند رسالت به ثمر نشاندن شکوفه‌ها را بر دوش بادها قرار داده این ابرها ارزشی ندارند اصلا مانع تابش آفتاب هم می‌شوند کی ارزش پیدا می‌کنند؟ وقتی ببارند کی می‌بارند؟ وقتی که بارور شوند خود به خود بارور نمی‌شوند بادها هستند که آن‌ها را بارور می‌کنند «وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ» (حجر/22) این از معجزات قرآن است امروز یک چیز پیش و پا افتاده است که بادها ابرها را بارور می‌کنند امروز دانشمندان می‌گویند ذراتی در هوا پراکنده است خواستگاه شان آتش فشان‌ها است این ذرات اگر به ابرها بخورند ابرها شروع به بارش می‌کنند اما خود به خود به ابرها نمی‌رسند باید یک بادی بیاید این‌ها را حمل کند برود به سمت ابرها ولی آن روز قرآن گفته «وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ» (حجر/22) این بادها باد نیستند فقط که بیایند و بروند این‌ها کاری می‌کنند ابرها را بارور می‌کنند پس خداوند رسالت بارور ساختن ابرها را بر دوش باد‌ها قرار داده حالا بحث این است اگر غنچه باید بشکفد تا عطر و بویی پیدا کند آیا غنچه‌ی وجود انسان نباید شکفته شود؟ اگر باید شکفته شود رسالت این شکفتن بر دوش چه کسی است؟ آیا شکوفه‌ی وجود انسان نباید به ثمر بنشیند اگر باید بنشیند خود به خود که نمی‌شود رسالت به ثمر نشاندن شکوفه‌ی وجود آدمی بر دوش چه کسی است؟ آیا ابر وجود انسان نباید ببارد؟ اگر باید داشته باشد این رسالت به دوش چه کسی است؟ این زیارت جامعه تمام حرفش این است، جای کار چنین رسالتی ما هستیم یعنی خداوند رسالت شکفتن انسان‌ها را بر دوش ما قرار داده یعنی ما آدم‌ها بدون اهل بیت غنچه‌ای هستیم که گل نمی‌شود بدون آن‌ها شکوفه‌ای هستیم که به ثمر نمی‌نشیند بدون آن‌ها ابر هستیم اما نمی‌باریم تیغ هستیم نمی‌بریم هیچ خاصیتی نداریم این همان است که حافظ می‌گفت

ما بدان منزل عالی نتوانیم رسید

ما نمی‌توانیم از غنچگی به گل شدم از شکوفگی به ثمر شدن از ابر بودن به باران شدن برسیم

ما بدان منزل عالی نتوانیم رسید * هم مگر لطف شما پیش نهد گامی چند

مگر پای شما نسیم وجود شما همان نسیمی که باباطاهر می‌گفت

نسیمی کز بن آن کاکل آید

 نظر دهید »

مطلبی پیرامون شهادت حضرت سکینه

15 آذر 1395 توسط لیلا

نکته غم انگیز پیرامونعقیله القریش
«حضرت سکینه دختر امام حسین علیه السلامرا به خاطر جمال ظاهری و کمال باطنی و حسن خلق، عقیلة القریش گفته اند.»

دختر امام حسین علیه السلام از شجاعتی قابل تحسین برخوردار بود. وی در برابر ظالمان سکوت نمی کرد و به انجام تکالیف الهی همّت می گمارد. او از هیاهوی تبلیغاتی هراسی به دل راه نمی داد و با صلابت فاطمی دشمن را خوار و رسوا می نمود، با دلیل و منطق سخن می گفت و حقّانیّت خویش را به اثبات می رساند.

روزهای جمعه، خالد بن عبدالملک، بر بالای منبر می رفت و به بدگویی از علی علیه السلام می پرداخت؛ این خبر به حضرت سکینه علیها السلام رسید، وی همراه خدمتگزارانش نزد خالد می آمد و در مقابلش ایستاده و او را سبّ و لعن می کرد.

نگهبانان خالد جرأت آزار رساندن به سکینه را نداشتند؛ اما همراهانش را اذیّت کرده و آسیب می رساندند. در مجلسی که مروان، امیرمؤمنان علیه السلام را سب نمود، با شهامت، او و اجدادش را لعنت کرد. دختر عثمان که در جلسه حاضر بود، رو به سکینه کرد و گفت: من دختر شهیدم! سکینه علیها السلام سکوت کرد و آنگاه که مؤذّن صدا به اذان بلند کرد و به عبارت: «اشهد انّ محمّداً رسول الله» رسید، خطاب به دختر عثمان فرمود: این، پدر من است یا پدر تو؟ دختر عثمان شرمسار گشت و گفت: «لافخر علیکم ابداً؛ من دیگر هرگز به شما فخر نخواهم کرد.»(13)

عظمت مقام و فصاحت و بلاغت کلام حضرت سکینه، به کسی اجازه گستاخی و
توهین نمی داد و همگان را سرجای خود می نشاند. همان طوری که سخن گفتن عمّه اش زینب علیها السلام بر دهان کوفیانِ بی غیرت و بی وفا مهر سکوت زد و آنان را به حیرت واداشت

 نظر دهید »

شرح جامعه کبیره

15 آذر 1395 توسط لیلا

ادامه شرح زیاره جامعه
لذا ماجرای امیرالمومنین را مطرح می‌کند آن یتیم آن مسکین آن اسیر را نه تنها بی اعتنا نیست نه تنها شادمانی نمی‌کند نه تنها غصه می‌خورد بلکه هر چه در سفره دارد می‌گوید برای تو این راحتی ما این شادی ما برای تو آن ناراحتی تو گرسنگی تو غم تو هم برای ما قرآن می‌گوید من به این موجود می‌گویم انسان این انسان شایسته‌ی سلام است شایسته‌ی تهیت است این‌ها وصف باران را دارند بارانی که می‌آید روی این برگ‌های دود گرفته گرد آلود غبار آلود می‌بارد دوده‌ی این‌ها را گرد این‌ها را غبار این‌ها را برای خودش برمی‌دارد تا آن‌ها نفس بکشند تا آن‌ها شاداب باشند این‌ها عین باران اند وجود نازنین سیدالشهدا علیه السلام آمد بالای سر اثامه بن زید گفت چرا غمگین هستی گفت بدهکارم آن هم نه یک درهم نه دو درهم شصت هزار درهم حضرت فرمود غم‌ات نباشد من پرداخت می‌کنم من غم‌ات را می‌خورم تو غم نخور تو شاد باش این یعنی انسان بر این انسان باید درود فرستاد که شمع صفت می‌سوزد شمع شب تا صبح می‌سوزد آب می‌شود تا شما در روشنایی و نور باشید امام حسین شمع صفت سوخت لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ تا مردم را از تیرگی تاریکی و ظلمت جهالت نجات بدهد من می‌سوزم من آب می‌شوم تا شما از این تاریکی رها شوید و نجات پیدا کنید برای این موجود نباید سلام فرستاد؟ لذا ما می‌گوییم السلام علیکم چرا؟ یعنی شما در این آیینه‌ی سلام انسانیت این‌ها را می‌بینید یعنی واقعا شما انسان هستید حقیقتا انسان هستید کاملا انسان هستید و انسان کامل هستید یعنی آن چیزی که این‌ها را شایسته‌ی سلام کرده اخلاق است که در اوج خودش با خودشان به همراه دارند اگر این‌ها شایسته‌ی سلام اند و شایسته‌ی تحیت اند به خاطر این است که عرض کردم انسانیت دارند انسانیت را در اوج و منتهای خودش دارند حد اعلی. یعنی هر چه شما از صفات خوب و نیک شنیدید این‌ها در اوج دارند و در زندگی این‌ها موج می‌زند یک نمونه عرض می‌کنم امام صادق علیه السلام در عصرش کسی زندگی می‌کرد به نام سید اسماعیل همیری این شاعر امیرالمومنین بود افتخار هم می‌کرد هر جا می‌نشست از امیرالمومنین می‌گفت هیچ ابایی هم نداشت منتها یک نطقه ضعف داشت این بود که اهل شراب بود میگسار بود میخواره بود یک وقتی می‌رود از شرابخوانه جام شراب اش را می‌گیرد کوزه‌ی شراب اش را می‌گیرد تا برود خانه بین راه یک مرتبه می‌بیند از ته کوچه امام صادق علیه السلام دارد می‌آید خیلی خجالت می‌کشد حالا اگر به هم رسیدیم حالا اگر پرسید من چه جواب بدهم به هم رسیدند بعد از احوال پرسی حضرت فرمود در کوزه چه داری؟ این ماند چه بگوید گفت در این کوزه؟ فرمود بله گفت شیر است برای بچه‌ها شیر گرفتم شیر هم که شما می‌دانید خیلی خاصیت دارد حضرت فرمود حالا که خاصیت دارد یک قدری اش را هم به ما بده دست دراز کرد فرمود بریز کف دست ما این گفت از این ؟ شیر؟ در کوچه؟ این هم سر آن ظرف را باز می‌کند می‌ریزد کف دست امام همین که می‌ریزد می‌بیند شیر است بعد امام از او می‌پرسد امام زمان تو کیست؟ می‌گوید می‌خواهی بدانی؟ می‌گوید بله می‌گوید امام زمان من آن کسی است که آن قدر انسان است آن قدر آقا است آن قدر کریم است آن قدر خطا پوش و عیب پوش است که برای این که من خجالت نکشم شرمنده نشوم شرمسار نشوم سرافکنده نشوم شراب من را تبدیل به شیر کرد آن امام من است آیا یک چنین کسی شایسته‌ی سلام نیست؟ نباید ما به او سلام بفرستیم؟ بگوییم السلام علیکم یا اهل بیت النبوه.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • ...
  • 4
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 16
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

مراقبه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • برای انسان های
  • بصیرت
  • معرفت به اقا
  • تفکر
  • شهادت

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس