سخنی از اقای رنجبر
شریعتی: طلیعهی برنامهی ما با چند بیت از حافظ شروع میشود و شرحی که حاج آقای رنجبر بر ابیات دارند.
حاج آقا رنجبر:
سحرگه رهروی در سرزمینی * همی گفت این معما با قرینی
که ای صوفی شراب آنگه شود صاف * که در شیشه بماند اربعینی
این زرگرها وقتی که بخواهند بفهمند یک سکهای طلا است یا نه از یک ارتفاعی رهایش میکنند وقتی که به زمین میخورد صدا میکند آن صدایش را گوش میدهند و از جنس صدایش متوجه میشوند که این طلا است یا نیست اصل است یا بدل. سکهی وجود آدمی هم دقیقا همین طور است یعنی وقتی آدمی به صدا میآید به سخن میآید شخصیت اش به خوبی آفتابی و روشن و معلوم میشود این کلام امیرالمومنین است که فرمود اَلمَرءُ مَخبوءُ تَحتَ لِسانِه آدمی مخفی است در پشت زبان تا حرف نزده معلوم نمیکند چه کسی است تا وقتی که سخن گفت معلوم میشود
تا مرد سخن نگفته باشد * عیب و هنرش نهفته باشد
به خصوص وقتی که در جمع قرار میگیرد آن هم جمع مناسب با خودش یک اصطلاحی دارند جامعه شناسها به نام هویت جمعی میگویند آدمها هویتشان در جمع معلوم میشود گاهی وقتها شما در مترو نشستید یک کسی میآید کنار شما مینشیند احساس میکنی آدم خیلی نجیب و با نزاکتی است اما یک ایستگاه بعد رفقایش سوار میشوند اینها وقتی که کنار هم قرار میگیرند شروع به حرف و سخن میکنند تازه میفهمی که نه چندان نجابت و نزاکتی هم نداشت این همان هویتی است که در جمع آشکار میشود این هم باز همان کلام امیرالمومنین است فرمود آدمها با قرین هایشان با رفیق هایشان شناخته میشوند و دانسته میشوند پس سخن بهترین ملاک است و معیار است و معرف خوبی است برای شخصیت آدمی. هر کسی را میخواهی بشناسی نگاه به حرف هایش بکن شما همین حافظ را میخواهی بشناسی گوش به حرف و قضاوتهای دیگران نداشته باش باز کن چند غزلی را مرور کن آن وقت احساس میکنی که این مرد مرد سحر است مرد شب است یک انسان مناجاتی است اهل ذکر است اهل دعاست اهل نماز است